پایگاه شعر

ساخت وبلاگ
یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود وز لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود از سر مستی دگر با شاهد عهد شباب رجعتی می‌خواستم لیکن طلاق افتاده بود در مقامات طریقت هر کجا کردیم سیر عافیت را با نظربازی فراق افتاده بود ساقیا جام دمادم ده که در سیر طریق هر که عاشق وش نیامد در نفاق افتاده بود ای معبر مژده‌ای فرما که دوشم آفتاب در شکرخواب صبوحی هم وثاق افتاده بود نقش می‌بست پایگاه شعر...
ما را در سایت پایگاه شعر دنبال می کنید

برچسب : حافظ,امروزم, نویسنده : paygaheshera بازدید : 183 تاريخ : چهارشنبه 22 شهريور 1396 ساعت: 18:46

خوش به حال من ودریا و غروب و خورشید   و چه بی ذوق جهانی كه مرا با تو ندید  رشته ای جنس همان رشته كه بر گردن توست  چه سروقت مرا هم به سر وعده كشید  به كف و ماسه كه نایابترین مرجان ها   تپش تبزده نبض مرا می فهمید  آسمان روشنی اش را همه بر چشم تو داد  مثل خورشید كه خود را به دل من بخشید   ما به اندازه هم سهم ز دریا بردیم  هیچكس مثل تو و من به تفاهم نرسید  خواستی شعر بخوانم دهنم شیرین شد  ماه طعم غزلم پایگاه شعر...
ما را در سایت پایگاه شعر دنبال می کنید

برچسب : محمد,بهمنی,هیچكس,تفاهم,نرسید, نویسنده : paygaheshera بازدید : 476 تاريخ : چهارشنبه 22 شهريور 1396 ساعت: 18:46

مرا به خلسه می برد حضور ناگهانی ات 

سلام و حال پرسی و شروع خوش زبانیت 

فقط نه کوچه باغ ما ... فقط نه اینکه این محل

احاطه کرده شهر را شعاع مهربانیت

دوباره عهد می کنی که نشکنی دل مرا

چه وعده ها که می دهی به رغم ناتوانیت 

جواب کن به جز مرا ... صدا بزن شبی مرا 

و جای تازه باز کن میان زندگانیت 

بیا فقط خبر بده مرا قبول کرده ای

سپس سر مرا بِبَر به جای مژدگانیت 

پایگاه شعر...
ما را در سایت پایگاه شعر دنبال می کنید

برچسب : شعری,کاظم,بهمنی, نویسنده : paygaheshera بازدید : 149 تاريخ : چهارشنبه 22 شهريور 1396 ساعت: 18:46